سلام ، به همه انسانهای آزاده دستان همه انسانهای آزاده ای که امروز به هر شکل برای آزادی بر پا خواستند را میفشارم .
امروز روزی دیگر بود روزی که باز هم اثبات شد ما هنوز زنده ایم و میتوانیم بپا خیزیم .
امروز همه در کنار هم بودیم .
امروز سبزترین سبز ، سفید ترین سفید و قرمز ترین قرمز بودیم .
امروز روزی برای بیداری بود ، بار دیگر به همگان گفتیم که باید برای حقوق از دست رفته ایستاد به حاکمان و سردمداران گفتیم که آماده باشید که یکی از همین روزها بساطتان را جمع میکنیم و به دوستان دیگر هم که با نگاه شک و تردید مینگریستند بارقه های امید دادید و به دیگرانی که در پی گره زدن به نامها بودند فهماندید که راه با و یا بدون آنها ادامه مییابد و این آزادی ایران است که هدف است فرقی نخواهد کرد که چه کسی شیپور را به صدا در آورد.
وقتی ذوق و شوق انسانها را برای امروز میدیدم پر از غرور میشدم که ایران زنده است فرزندان کوروش میدانند که چه باید بکنند .
وقتی در روز شنبه برای کاری در یکی از دورترین نقاط شهرمان ، جوانان کارگری را میدیدم که در حین کار طاقت فرسا با شوخ طبعی در خصوص 25 بهمن میگفتند ، فکر نمیکردم در جائی که شاید دسترسی به اطلاعات به راحتی نمیباشد آنها مطلع هستند و در مورد روز 25 بهمن صحبت میکنند .
براستی دستان خسته و تنومند همه شما را میفشارم که در آزادی و آزاد سازی ایرانم در تلاشید .
بار دیگر فهمیدیم و متوجه ساختید که وقتی هدفمان مشترک باشد میتوانیم همه در کنار هم با اعتقادهای مختلف باشیم .
امروز تولدی دیگری برای همه بود
اما حال روی سخنم با شما است ، شمائی که همین الان با در اختیار گرفتن امکانات سعی در مخفی کاری و پنهان ساختن خواهید بود ، باز هم از فردا خواهید نوشت گروهی ، تعدادی ، معدودی و … سعی در بی نظمی در شهر داشتند . ولی این پایان نیست چون که روز را به شب رساندیم اما ما از روشنائی به تاریکی نرسیدیم ما در حال رسیدن به صبح هستیم .
نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم بهمن 1389 ساعت 23:14 شماره پست: 32
Filed under: نقد روز |
بیان دیدگاه